قسمت آخر سریال پوست شیر چی شد؟ + خلاصه آخرین قسمت

دوس دارم بگیرم کارگردانو پاره کنم

۱. دوستانی که نقد می کنن شیرین چرا موقع اعتراف آخر صداش نمی لرزید، به نظر من این چیز قابل نقدی نیست. اون صدا لزوما قرار نیست صدای شیرین حین تعریف داستان باشه؛ بلکه صداگذاری روایت ماجراست که مثلا همزمان داره مکتوب میشه (سکانس بعد می بینیم یه خانم تو اتاق بازجویی قلم به دسته) و صرفا داره با صدای شیرین بازخوانی میشه. اصلا توی تدوین، سکانس قبل (صدای لرزون) با سکانس فلش بک (صدای روایت شیرین) از هم کاملا مجزا شدن. نادان که نیستن. خودشون حواسشون به این جزئیات واضح هست.

۲. دوستانی که می گن چشاش آبی نبود، من کوررنگی دارم یعنی؟ چشاش آبی بود دیگه یارو.

۳. اینکه منصور تو دوره حبس ساحل به گربه غذا داد، اتفاقا داره هویتش رو تایید میکنه. قبلا هم دیده بودیم که منصور برای گربه ای که مینوش رو خورده بود، طعمۀ گوشت گذاشته بود تو انباری و با ساطور کمین نشسته بود.

4. خیلی بعیده یارو منصور نباشه. اولا که محب به واسطه شیرین چهره منصورو شناسایی کرده، و از اون مهم تر، نعیم که دیگه می شناسه منصورو. وقتی داره میره طرفش حمله کنه، هویتش تاییده. حالا اینکه پای شخص دیگه ای هم در میونه و انگیزه پشت این ادم ربایی و قتل فراتر از چیزهاییه که تا الان می دونیم، اون یه بحث دیگه س. به هر حال دو قسمت هنوز داریم و ظاهرا 2 تا بازیگر جدید هم مونده تا اضافه شن.

5. من از شخصیت پردازی منصور و حتی انتخاب بازیگر، گریم و لباسش راضی ام و به نظرم انگیزه ش برای قتل ساحل و آزار نعیم با اوصافی که تا الان از این و اون شنیدیم و شواهد موجود، به شدت قابل درکه. این شخصیت با این رفتارها کاملا جور در میاد. در پاسخ به دوستانی که می گن این انگیزه کافی نیست: یادمون نره این آدم بیماره. وسواس فکری داره. پر از عقده س. این دیالوگ خیلی مهم بود اونجای فیلم که شیرین گفت: “منصور عشقش رو کشت و بالاسرش داشت عین دیوونه ها راه می رفت.” خیلی قابل درکه که یه آدم روانی تو داغاداغ یه دعوای لفظی عزیزشو می کشه، و در شرایطی که نمی تونه خودشو ببخشه و دچار عذاب وجدان وحشتناک و حس استیصاله، می گرده اون بیرون دنبال یه باعث و بانی تا با فرافکنی و مقصر دونستن اون عامل، از گناه درونی خودش کم کنه. تو سناریوی ذهنی منصور نعیم باعث به فنا رفتن عزیز منصور و عذاب بی انتهای اون شد، پس همین بلا باید عیناً سر نعیم بیاد. نعیمی که حالا تا عمر داره خودش رو مقصر میدونه تو از دست رفتن دخترش.

6. احتمالش خیلی زیاده که منصور هم نگهبان و قاتله، و هم کارگردان کل سناریوی آدم ربایی و قتل. یادمون نره که همه این بدبختی ها از وقتی شروع شد که نعیم از زندان آزاد شد. شیرین تو بازجویی اشاره می کنه که یه دفعه منصور پیداش میشه و میگه برای کار مهمی برگشته. درسته که شیرین خودش نمیدونه آیا پیدا شدن سروکله منصور مصادف با آزادی نعیم از زندان بوده یا نه، اما احتمالش خیلی زیاده که برگشت منصور با انگیزه اجرای سناریوی انتقام بوده که احتمالا تو این ۱۵ سال خودش رو برای اون آماده کرده بوده.

7. دوستانی که به صدرا و رضا پروانه شک دارن، یعنی ذهن اونا رو دوس دارم 🙂

8. خیلی بعیده راننده محب (اون اخموئه) عامل نفوذی باشه. هیچ وقت کاری ساخته نمیشه که نیرو انتظامی رو تا این حد زیر سوال ببره. عامل نفوذی دون پایه تر از این حرفاس.

9. پیش بینی من: قسمت بعد یکی به جز منصور تیر می خوره. حالا یا خود نعیم، یا یکی دیگه. محب نمی ذاره نعیم منصورو بزنه.

خلاصه عباس زندست نعیم بیخود پونزده سال تو حبس بوده عباس انتقام خودشو از اینا میگیره اخر فیلم عباس پیدا میشه نعیم تبرعه میشه که پونزده سال بیخود زندان میمونه رضا پروانه چون داره میمره جرم کشتن کسی که به ساحل تجاوز کرده رو گردن میگیره نعیم زندان نمیره عباس به کمک زن سیقه ای تمام این جرمارو انجام میده عباس همون طلافروش هست اون تو بیمارستان نمرده بوده زنده بود تمام این سالها داشته انتقام میگرفته فقط صدرا به کی پیوند میخوره این همه جلو اومد انتقام بگیره ولی بعد عاشق ساحل میشه اینو نتونستم حدس بزنم بیشتر به داداش رضا پروانه میخوره

من فکر میکنم کار نعیم خودشه.چون بعداز ۱۵سال اومده بود پیش دخترش اما تو ذوقی خورد.شاید نعیم شخصیت یه قاتل مرموز و خونسردو داره.که در کمال خونسردی حتی به دخترشم رحم نکرد.سناریویی که برای پیدا کردن دخترش چید درواقع سناریو برای کشتن آدمایی بود که ازشون کینه داشت..

اقاجان کار رضا پروانه نمیتونه باشه
اولا چون کن جوونه
دوما حلقه طلایی نداشت
سوما اون همش سرفه میکرد
و چهارما اون نفر اصلی پاش لنگ میزد
احتمالا یه بازیگر دیگس که ماله وقتیه که نعیم تو زندان بوده و همونجا یکی ازش کینه داره

عاقا سلم بع همگی
مح نمیدونم کار کیع… وقتیم ک نمیدونم… اینقد شعر نمیگم… پس جمعین باهم خفه شید…. خوبه کارگردان بیاد همتونو ضایع کنه و کار یکی دیگه باشع… اون موقع شما میگن اهههه راس میگیا اینم بود~پس لدفن ببندید دعنتونو تا ببینیم چی میشه