روانشناسییادداشت

اهمیت شناخت نگرش | مقاله‌ای از سید محمد ستارزاده تولون

اهمیت شناخت نگرش

دانستن طرز فکر درست یا غلط و اشراف داشتن به آن مزایای بسیاری دارد، از جمله:

1ـ امکان پیش‌بینى رفتار: آگاهى از نگرش‌ها تا حد زیادى فرد را قادر به پیش‌بینى رفتار‌ها مى‌سازد. البته روشن است که رفتار‌ها از عوامل متعددى ناشى شده و شرایط و موقعیت‌هاى گوناگونى در شکل‌گیرى و تعدد آن‌ها مؤثر است. اما همه این عوامل و شرایط ، رفتار را در بسترهایى همساز با نگرش‌ها جهت مى‌دهند و با مرور زمان و استمرار عمل برخى از تعارضات بدوى نیز که معمولاً میان این دو واقع مى‌شود، جاى خود را به سازگارى و التیام مى‌دهند، اگرچه بعید نیست که در برخى افراد یا گروه‌ها بر اساس بعضى رفتار‌ها و تحت شرایط و اوضاع و احوال خاص فرهنگى ـ اجتماعى، این تعارض میان رفتار و نگرش‌شان به صورت ریشه‌اى همواره باقى بماند. در حقیقت، امکان پیش‌بینى درست رفتار بر اساس نگرش، به میزان همسازى میان این دو بستگى دارد. به عنوان مثال، در جایى که میان باور‌ها (عناصر شناختى) و نگرش‌ها (عناصر هیجانى) ناهمسازى وجود داشته باشد، از نگرش نمى‌توان به عنوان یک مبناى مطمئن در پیش‌بینى رفتار استفاده کرد. به اعتقاد برخى، بسیارى از عواملى که پیش‌بینى رفتار را از روى نگرش‌ها امکان‌پذیر مى‌سازند در یک چارچوب نظرى در هم بافته شده‌اند و پیش‌بینى تنها با درک آن مجموعه امکان‌پذیر خواهد بود.

قابل ذکر است که نگرش‌ها نیز همچون پاسخ‌هاى مربوط به محرّک‌هاى رفتارى باید ارضا‌ کننده باشند و به پاسخ‌هایى منجر شوند که به طور مستقیم، در شخص ایجاد خرسندى مى‌کنند. در هر صورت، اگرچه رابطه میان برخى نگرش‌ها با نظام احتیاجات فرد، گروه یا جامعه دقیقاً مشخص نیست، اما مى‌توان ارتباطى هر چند مبهم یا با واسطه میان آن‌ها پیدا کرد. صاحب‌نظران، مطالعه نگرش را برای درک رفتار اجتماعی، حیاتی می‌دانند. بخشی از این اهمیت، بر این فرض استوار است که نگرش‌ها تعیین‌ کننده رفتار‌ها هستند و این فرض به‌طور ضمنی دلالت بر این امر دارد که با تغییر دادن نگرش‌های افراد می‌توانیم رفتار آنان را پیش‌بینی کنیم یا بر رفتار آنان کنترل داشته باشیم. البته باید مد نظر داشته باشیم که برای تغییر رفتار، باید به تغییر نگرش آن‌ها پرداخت. تحقیقات فراتحلیل اخیر نشان می‌دهند که یک میزان بالای تغییر در نگرش، گاهی منجر به میزان پایینی تغییر در رفتار می‌شود.

البته رابینز معتقد است که اگرچه در گذشته چنین می‌پنداشتند که نگرش و رفتار رابطه عالی با هم دارند یعنی نگرش فرد تعیین ‌کننده کار‌هایی است که انجام می‌دهد، اما در سال‌های اخیر این رابطه که به اسم A-B نامیده می‌شود چنین بیان می‌کند که بین این دو رابطه‌ای وجود نداشته یا در صورت وجود بسیار کم اهمیت هست. چون فشار‌های اجتماعی افراد را وادار می‌کند بگونه‌ای مغایر با نگرش خود رفتار کند.

2ـ شناخت شخصیت افراد: از جمله امورى که در توصیف و تشریح شخصیت فرد دخالت تام دارد نگرش‌ها مى‌باشند. اهمیت نگرش‌ها، که خود ناشى از به کار بردن نظام ارزش‌هاى فرد هستند، اگر بیش‌تر از نظام ارزش‌هاى مولّد خود نباشد، دست کم، به اندازه آن در شناخت فرد مؤثر است.

3ـ نقش آن در تشخیص پیش‌داورى‌ها: نگرش‌ها به تدریج، نوعى تجلّى کلى غیر قابل فهمى در روش و سیاق زندگى اجتماعى ایجاد مى‌کنند و با کمک ارزش‌ها و هنجارهاى گروه خودى، به ارزیابى دیگران مى‌پردازند. از همین زمان است که بعضى از نگرش‌هاى پیچیده و مبهم و از نظر منطقى توجیه‌ناپذیر پدیدار مى‌شوند و منبع تغذیه پیش‌داورى‌های طبقاتى و گروهى مى‌گردند.

4ـ نقش آن در داورى‌هاى علمى: گولدنر تأثیر پیش‌فرض‌های ذهنى را (که در معناى کلى، نگرش را نیز شامل مى‌شوند) در قبول برخى نظریات علمى و ردّ نظریات دیگر این چنین ارزیابى مى‌کند: «نظریه‌اى که با پیش‌فرض‌هاى ذهنى بررسى‌ کننده نزدیک باشد و جایى در تجربیات شخصى او داشته باشد از نظر روانى، آسان‌تر پذیرفته مى‌شود. علت پذیرش آن، این است که چنین فرضیاتى بخشى از فرضیات کلى ذهن بررسى ‌کننده را مى‌سازند که او مستقیماً و به‌وضوح، با آن‌ها مواجه نبوده است؛ زیرا در دورنماى ذهن او جاى داشته‌اند، اما اکنون صریحاً به شکل یک نظریه ارائه مى‌گردد و یا به علت وجود تشابه ذهنى و یا تأیید و تکمیل فرضیات ذهنى خود شخص، به آسانى مورد پذیرش قرار مى‌گیرد».

شناخت نگرش و کاربرد آن در مدیریت

برای درک رفتار فرد در سازمان و پیش‌بینی رفتار آن، شناخت نگرش کارکنان بسیار مهم است. مدیران از آن جهت به نوع نگرش کارکنان توجه می‌کنند که نگرش بر رفتار فرد اثر می‌گذارد؛ برای مثال کارگر یا کارمندی که از شغل خود راضی است کمتر غیبت می‌کند و میزان جابجایی او با کارمند ناراضی کمتر است؛ اگر فرض کنیم که مدیر بخواهد میزان غیبت را پایین بیاورد، به ویژه نمی‌خواهد کارگران پربازده و مولد، سازمان را ترک کنند، باید به گونه‌ای عمل کند که فرد نگرشی مثبت به شغل خود پیدا کند. مسأله مهم این است که نگرش قابل کنترل است و مدیران می‌توانند کارکنان را به اموری مشغول کنند که به‌صورت ظاهر با نوع نگرش آن‌ها سازگار است.

مدیریت برای طرز تلقی‌های کارکنان اهمیت قابل ملاحظه‌ای قائل است. طرز تلقی‌های کارکنان با رفتار‌هایی که برای سازمان از حساسیت برخوردار هستند، در ارتباط است. به‌طور کلی کارکنان دارای مجموعه‌ای از طرز تلقی‌های باثبات و قابل شناسایی نسبت به محیط کار خود هستند که بعضی از آن‌ها عبارت‌اند از: پرداخت‌ها، شرایط محیط کار، شرح وظایف شغل و…

یک شخص می‌تواند هزاران نگرش داشته باشد، ولی در رفتار سازمانی بر تعداد محدودی از نگرش‌ها درباره شغل توجه می‌شود که عبارتند از: رضایت شغلی، کار را معرف خود دانستن (یعنی درجه یا میزانی که شخص کار یا شغل خود را می‌شناسد و به صورتی فعال در آن مشارکت دارد)، تعهد سازمانی (شاخصی است از وفاداری فرد نسبت به سازمان).

نگرش‌ها با توجه به تعاریف مزبور، در زمینه‌سازی و شکل‌دهی به رفتار‌ها، ایجاد انگیزش، ارضای نیاز‌ها و جهت‌دهی به گرایش‌ها تأثیر جدی دارند. به همین دلیل مطالعه آن‌ها بخش عمده‌ای از علم روان‌شناسی اجتماعی را به خود اختصاص داده است. هر آنچه بدست می‌آورید بستگی به این دارد که چگونه می‌اندیشید و از ذهن خود چگونه استفاده می‌کنید. وقتی ذهنتان را عوض کنید زندگی‌تان عوض می‌شود.

نگرش شما طرز برخوردتان با زندگی را نشان می‌دهد. نگرش شما به خوبی نشان می‌دهد درونتان چه خبر است. افراد به خوبی نگرش شما را به خودتان بازمی‌گردانند. به همین دلیل است افراد شاد و خوش­مشرب هر کجا و در هر جمعی احساس خوبی دارند.

ایجاد یک نگرش مثبت و سازنده قدم اول دستیابی به کامیابی و اهداف سازنده است. تنها راهی که می‌توانید بفهمید نگرش‌تان چگونه است، بررسی رفتار و عملکردتان در زمان بروز مشکلات و سختی‌هاست. نگرش حاصل انتظارات ما از زندگیست. اگر انتظار اتفاقات خوب در زندگی را داشته باشید این مسأله تأثیر مثبت در نگرش ما می‌گذارد. اگر انتظار دارید برایتان اتفاقات خوشایندی بیافتد به احتمال زیاد آن‌ها را تجربه خواهید کرد. انتظارات مثبت نشان از شخصیت سالم و قوی است و در شما نگرش قدرتمند و مثبت ایجاد می‌کند و حس خوشبختی، اعتماد به نفس و رضایتمندی از پیامد‌های آن است.

انتظارات را هم باور‌هایی که از خود و دنیایتان دارید ایجاد می‌کند. هر آنچه از توانایی‌ها، استعداد‌ها و محیط اطراف باور دارید به صورت واضح در زندگی می‌بینید. حتی اگر این باور‌ها محدود‌ کننده و تضعیف‌ کننده باشند شما را به سمت انتظارات کم و محدود می‌برد و نتایج بزرگی را برایتان ایجاد نمی‌کند. اگر باور‌هایتان را در زمینه خاصی از زندگی مثبت کنید، بلافاصله آن زمینه به وضوح تغییر می‌کند. تصمیماتی که در آن حوزه می‌گیرید هوشمندانه‌تر می‌شود و تلاش و پشتکارتان در آن مورد به شدت افزایش می‌یابد. دنیای بیرون شما تجلی دنیای درونتان است و نمی‌توانید در بیرون چیزی را تغییر دهید مگر اینکه برنامه درونی‌تان تغییر کند.

سید محمد ستارزاده

روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا