اخبار روزاخبار مهم و فوری

آیا خبر دستگیری و بازداشت داریوش فرهود پدر علم ژنتیک ایران صحت دارد؟

در این بخش از مطالب پایگاه خبری باغستان نیوز درباره شایعه دستگیری و بازداشت داریوش فرهود پدر علم ژنتیک ایران برای شما مطلبی را آورده ایم . با ما همراه باشید.

جزئیاتی از پرونده ربوده شدن پدر علم ژنتیک ایران

رئیس پلیس پایتخت از دستگیری سه نفر از عاملان ربایش پروفسور فرهود، خبر داد و درباره جزییات این دستگیری گفت: فردی از آشنایان دکتر فرهود نقشه ربودن او را به دلایل شخصی طراحی کرده و با همدستی ۲ نفر دیگر آن را به اجرا گذاشت.

به گزارش روز یکشنبه ایرنا، سردار حسین رحیمی افزود: این فرد حوالی ساعت ۵:۳۰ صبح دو نفر از همدستانش را به سمت خودروی دکتر فرهود در مقابل منزلش فرستاده و آنها با سوار شدن بر خودروی ایشان و معرفی خود به عنوان مامور امنیتی اقدام به ربودن پرفسور فرهود کرده‌اند.

وی اظهار داشت: این افراد ابتدا با همان خودروی پروفسور فرهود او را به مرزن آباد برده و در آنجا از او درخواست هشت میلیارد تومان پول نقد یا یک دستگاه آپارتمان کردند که ظاهرا آنجا پروفسور موضوع را قبول نمی‌کند و پس از آن این افراد به شهرستان نور می‌روند و دوباره موضوع را مطرح می‌کنند که پرفسور فرهود این‌بار درخواست این افراد را می‌پذیرد و آنها اقدام به بازگشت به تهران می‌کنند.

رئیس پلیس پایتخت با بیان اینکه همزمان کارآگاهان پلیس آگاهی نیز سرنخ‌هایی از ربودن این چهره شاخص علمی کشور پیدا کردند افزود: حتی سارقان در تلاش بودند تا در مسیر بازگشت حدود چهار میلیارد تومان از وجه را برداشت کنند که موفق نشدند. در نهایت دکتر فرهود به محل کار خود بازگردانده می‌شود و در عرض کمتر از ۲۴ ساعت نیز پلیس سارقان را شناسایی و دستگیر می‌کند.

وی با بیان اینکه عامل اصلی دارای آشنایی با پرفسور فرهود بود، تاکید کرد: این فرد از مدت‌ها قبل چنین تصمیمی را داشته و ناآرامی‌ها و ناامنی‌های اخیر موجب شده تا وی فرصت را برای انجام این طرح مناسب ببیند.

تصاویری از ۳ متهمی که پدر علم ژنتیک را ربوده بودند

 ٢٦ ساعت در خدمت دو نفر شبيه ماموران با لباس مشكى بودم!

در پی اخبار منتشرشده در فضای مجازی و اعلام برخی افراد، پروفسور داریوش فرهود روز گذشته، ۸ آبان، در محل کار خود حاضر نشد. در این روز، خبری درباره مفقودشدن پدر علم ژنتیک ایران در ساعت ۵:۵۵ دقیقه منتشر شد.

در حال حاضر پروفسور داریوش فرهود به محل کار خود بازگشته است.

پروفسور فرهود در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: روز یکشنبه، ۸ آبان‌ماه ساعت ۵:۵۵، در حال خروج از خانه بودم. دو نفر که لباس مشکی بر تن داشتند و مانند ماموران بودند، بسیار گرم با من سلام‌ و علیک کردند و سوار خودروی من شدند. سپس من را به مکانی بردند و سوار خودرو دیگری کردند.

او ادامه داد: حدود ۲۶ ساعت در خدمتشان بودم. آنها با احترام بسیار سوال و جواب کردند. من تا لحظه آخر نمی‌دانستم که این ماجرا ختم به خیر می‌شود. آنها می‌خواستند بدانند که آیا با کسی در ارتباط هستم یا ایرادهایی که مطرح می‌کنم، ایراد معلمی است. شاید تصور می‌کردند که از جایی الهام گرفته‌ام.

دکتر فرهود گفت: آنها متوجه موضوع شدند و ناهار مفصلی مهیا کردند اما من نخوردم. من سرباز وطن هستم و در سلامت کامل به‌ سر می‌برم.

خبر دستگیری داریوش فرهود واقعیت دارد؟

پس آنکه روز گذشته خبری از مفقود شدن پروفسور فرهود منتشر شد یک منبع آگاه در گفت‌وگو با ایسنا دستگیری داریوش فرهود توسط نهادهای امنیتی را تکذیب کرد.

به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام کارکنان کلنیک «ژنتیک فرهود» پروفسور داریوش فرهود از روز گذشته در محل کار خود حضور نیافته و همکاران وی نیز از سرنوشتش خبری ندارند.

پس از آنکه شایعاتی مبنی دستگیری منتشر شد؛ یک منبع آگاه در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا ضمن تکذیب دستگیری پروفسور فرهود گفت: «هیچ ‌کدام از نهادهای امنیتی در روزهای اخیر چنین فردی را دستگیر نکردند و موضوع دستگیری ایشان صحت ندارد.»

صبح روز گذشته ادعایی در خصوص مفقود شدن پروفسور “داریوش فرهود” پدر علم ژنتیک ایران، در ساعت ۵:۵۵ دقیقه (صبح یکشنبه ۸ آبان‌ماه) منتشر شد. با توجه به وضعیت سنی و همچنین عدم فعالیت پروفسور فرهود در حوزه رسانه‌ای و سیاسی فرضیه دستگیری دور از ذهن است.

پروفسور “داریوش فرهود”، چهره علمی شناخته‌شده‌ای در ایران و جهان محسوب می‌شود و از ۵۰ سال قبل (سال ۱۳۵۱) و از زمان بازگشت به کشور در کلینیک ژنتیک و کمک به بیماران مشغول است.

بیوگرافی پروفسور  داریوش فرهود

پروفسور داریوش فرهود در تاریخ چهارم فروردین ماه 1317 در تهران ( خیابان سیروس از محله های قدیمی تهران) دیده به جهان گشود. پدر ایشان، زنده یاد محمد فرهود، از جمله فرهیختگان این زادبوم بودند و به عنوان: دبیر فارسی و عربی، رییس دبیرستان و مدرس دانشگاه، فعالیت داشتند. داریوش از پدر، در خاطرات خود، به عنوان فردی؛ باهوش، منضبط، مهربان، میهن پرست، درستکار و با ایمان یاد می کند. مادر ایشان، مدتی دبیر بودند. ایشان حافظ قرآن بودند و دیوان حافظ شیرازی را نیز به طور کامل در ذهن داشتند.

 About1

در ابتدای کودکی، داریوش همراه با خانواده، به جهت شغل پدر، به جنوب کشور (ابتدا هفتگل و سپس مسجد سلیمان) نقل مکان کردند. بنابراین، داریوش سالهای آغازین تحصیل را در این شهرها (کلاس اول در دبستان هفتگل و از کلاس دوم تا پنجم ابتدایی در مسجد سلیمان) به اتمام رساند. با اتمام دورۀ ماموریت پدر، داریوش و خانواده شان به تهران بازگشتند و بدین ترتیب، وی سال ششم ابتدایی را در دبستان نوبنیاد رازی،  و دورۀ دبیرستان را در مدارس رهنما، دارالفنون و البرز، که از بهترین مدارس کشور بود، به پایان رسانید. بزرگانی چون: فریدون سحابی، عزت ال.. سحابی، صادق قطب زاده، هوشنگ اتحاد ، فریدون فرخزاد و … هم مدرسه ای ایشان بودند. از دبیران سرشناسی که داریوش در طول تحصیل خود در کلاس آنها حضور داشت می توان به زنده یادها: محمود بهزاد، دفتری، نیساری، بهبهانی  و صالحی اشاره کرد.

در کنار تحصیل، داریوش علاقمندی های دیگری نیز داشت. از آنجا که داریوش در خانواده ای ادب دوست به دنیا آمده بود از همان دوران کودکی با آثار شعرای بزرگی همچون: حافظ، عسجدی، منوچهری، عنصری، پروین اعتصامی و از همه بیشتر سعدی، آشنا و به آنها علاقمند شد. داریوش از دوران نوجوانی اشعار فردوسی، مولانا و حافظ را می خواند اما، کسی که بیشترین تاثیر را در وی داشت و حتی در نگارش و انشا نیز از وی الگو می گرفت استاد سخن سعدی شیرازی بود.  در کنار ادبیات، داریوش گرایش ویژه ای به پزشکی داشت. به طوریکه از همان دوران دبیرستان، در این زمینه مطالعه می کرد و یک داروخانۀ کوچک در خانه گردآوری کرده بود تا اگر کسی بیمار شد بتواند به او کمک کند. از آنجا که عموی داریوش ( دکتر فرهود) نیز پزشکی سرشناس بود و به عنوان رییس بهداری تبریز، شاغل بود، علاقمندی داریوش به پزشکی روز به روز افزایش یافت. داریوش گرایش خاصی به موسیقی نیز داشت و نواختن برخی آلات موسیقی چون: آکاردئون، ارگ، فلوت و جاز را آموخت. او در ورزش  نیز به رشته های والیبال و دومیدانی علاقمند بود.

داریوش پس از آنکه به سن جوانی رسید تصمیم گرفت برای ادامۀ تحصیل به خارج از کشور برود. از آنجاییکه ایرانی ها بسیار آلمانی دوست بودند وآلمانی ها نیز ایرانی ها را دوست داشتند و دانشجویان ایرانی را خوب پذیرش می کردند، پدر داریوش، آلمان را که با روحیات خود و فرزندش همخوانی داشت، برای تحصیل دانشگاهی وی انتخاب کرد. بدین ترتیب، داریوش در سن 19 سالگی به قصد آلمان وطن را ترک گفت. برای داریوش، لحظه ترک وطن بسیار سخت بود. دوری از والدین و کانون گرم خانواده از سویی، و دل نگرانی های جوانی که حتی زبان آلمانی را بدرستی نمی دانست از سویی دیگر، گاه احساس دلتنگی و تنهایی شدیدی را در داریوش به وجود می آورد. اما، شوق یادگیری و اهداف بزرگی که در سر داشت تحمل تمامی ترس ها و نگرانی ها را برای وی امکان پذیر ساخت.

 About2

داریوش فرهود، در اواخر آذرماه 1336 برابر با اواسط ماه دسامبر 1957، با خط هوایی لوفت هانزا که چند ماهی از تاسیس آن گذشته بود وارد فرودگاه فرانکفورت شد و از آنجا با قطار به شهر ماینس رفت. 12 سال از جنگ جهانی دوم می گذشت و هنوز چهرۀ شهرها، رنگ و بوی جنگ را از دست نداده بود. هواپیماهای متفقین حدود 80 درصد شهرها، کارخانه ها و زیرساخت های آلمان را ویران کرده بودند. در آن زمان شهر ماینس به سه قسمت تقسیم شده بود: قسمتی در دست فرانسوی ها، قسمتی در دست انگلیسی ها و قسمتی دیگر در کنترل آمریکایی ها بود. آنچه برای داریوش جوان بسیار تازگی داشت این بود که با وجود این ویرانی ها، آلمانی ها انضباط فراوانی داشتند. برای داریوش جوان بسیار جالب و آموزنده بود که ؛ در تمام مدتی که در آلمان بود، حتی زمانیکه برای رفتن به دانشگاه از روی خرابه ها رد می شد، یکبار هم از هیچ شهروند آلمانی نشنید که حرفی از دشمن ویرانگرشان ( نیرو های سه گانه) بزنند و یا شعار مرگ بر آمریکا، انگلیس یا فرانسه بشنود، اما پس از 40 سال، زمانیکه آلمان قدرت اول صنعتی جهان شد، گویی پاسخی دندان شکن به دشمنانی که زمانی کشورش را ویران کرده بود، دادند.

یک روز پس از ورود به شهر ماینس، داریوش توانست اتاقی را از یک خانم 72 ساله و آقای 80 ساله (خانم و آقای لاریسیکا) اجاره کند. داریوش در کنار آنها بسیار احساس راحتی می کرد چرا که آنها وی را مانند نوه شان قبول کردند و بسیار او را دوست می داشتند، به طوریکه، داریوش آنها را پدر (Vatti) و مادر (Mutti) صدا می کرد. متاسفانه، آقای صاحبخانه در همان سال اول فوت کرد و داریوش جوان در تمام دوران بیماری در کنار او بود. داریوش به شدت از مرگ فاتی متاثر شد و تا پایان زندگی موتی که سالهای پایان عمر خود را در خانۀ سالمندان گذراند، همیشه به دیدار او می رفت.

زمانیکه داریوش وارد دانشگاه شد؛ فضای علمی، استادان با تجربه و دانشجویان منضبط و جویای علم، انگیزۀ تحمل دوری والدین و علم آموزی را در وی شعله ورتر ساختند. در طول تحصیل و زمانیکه هنوز 24 سال داشت، داریوش اولین شکست خود را تجربه کرد. متاسفانه، وی در یکی از امتحانات برای ورود به مرحلۀ بعدی تحصیل، نتوانست نمرۀ کافی کسب کند و در کمال ناباوری نمرۀ قبولی نگرفت. این رویداد برای وی مه در دوران تحصیلات خود همواره دانش آموزی بسیار خوب و بعضا ممتاز بود، بسیار ناگوار بود. از این رو، یکی از دوستانش، برای اینکه او را آرام کند، داریوش را به لندن دعوت کرد. با رسیدن به لندن، داریوش متوجه شد؛ دوستش به شدت بیمار است و زمانیکه وی را در بستر بیماری دید ناخودآگاه به یاد دوران کودکیش افتاد و گمان کرد که شاید باید همانجا طبیبانه کنار دوستش بماند. بدین ترتیب، شروع به مراقبت و پرستاری از وی نمود و تنها تفریحش این بود که رو به روی پنجره بنشیند و خانه ای را که در حال بازسازی بود ، تماشا کند. در همین زمان به یاد آورد که شکست مقدمۀ پیروزی است . برای موفقیت باید به اهداف خود ایمان داشته باشیم و آنگونه به آنها بیندیشیم، گویی بزوردی به آنها دست خواهیم یافت. از این رو، قلم را برداشت، عزمش را جزم کرد و با اعتماد به نفس بالا و توجه کامل به جزئیات ، زمان و تمامی عوامل بازدارنده، برای 10 سال آینده اش برنامه ریزی کرد. داریوش، ناامیدی را از خود دور کرد و با خود عهد بست تا به آنچه در سر دارد و آنچه در دل می پروراند نرسیده، از تلاش، سخت کوشی و پیگیری دست برندارد.

پس از بازگشت از لندن، داریوش که زندگی مرفهی داشت، در کمال ناباوری از تجملات دوری گرفت و از شهر ماینس به شهر ارلانگن رفت و در آنجا یک اتاق کوچک زیرشیروانی اجاره کرد و زندگی بسیار ساده ای را در پیش گرفت. چرا که او به این باور رسیده بود که انسان در رفاه نمی تواند به کمال دست یابد. داریوش برای پدرش نوشت که بورس گرفته و تحصیلاتش تمام شده و این اولین دروغی بود که به پدر گفت . چراکه تحصیلاتش هنوز تمام نشده بود و می خواست خودش خرج تحصیلش را بپردازد. بدین ترتیب برای کسب درآمد به عنوان کشیک شبانه در یک بیمارستان  به کار پرداخت. مجید سمیعی که از هم دوره ای های داریوش بود نیز در همان بیمارستان مشغول به کار بود.افراد دیگری نیز مانند: سروستانی، رحمانزاده، صفاری، سیف الدینی پور و … دیگر دانشجویان ایرانی بودند که شمار کل آنها در شهر ماینس به چند صد نفر می رسید. بدین ترتیب داریوش روزها درس میخواند و شب ها کار می کرد.

در زمان تحصیل در علم طب، داریوش با رشته انسان شناسی آشنا شد. در کنار دانشکدۀ پزشکی یک ساختمان کوچک انسان شناسی وجود داشت. وی از روی علاقمندی وارد این ساختمان شد و از آنجا که چند نفر از اساتید آنجا به سبب مطالعاتشان به ایران سفر کرده بودند و  ایران دوست بودند داریوش را به گرمی پذیرفتند . بدین ترتیب، داریوش، انسان شناسی را به عنوان رشتۀ دوم خود قرار داد. در کنار این دو رشته داریوش علاقمندی زیادی به روانشناسی نشان داد و در این رشته نیز وارد شد اما به دلیل بازگشت به ایران نتوانست پایان نامۀ خود را در این زمینه ارائه کند.

در نهایت، داریوش توانست با اراده ای قوی همه مراحل تحصیل خود را  طبق  برنامه ریزی اش تا درجۀ دکتری پیش ببرد.

دکتر فرهود در اوایل اردیبهشت ماه 1351 به ایران بازگشت. در تیر یا مرداد ماه همان سال برای مطالعۀ ایل قشقایی، با یک گروه تحقیقاتی که به سمت آباده و شیراز می رفتند، به شکل افتخاری، همراه شد. شرایط آنجا بسیار سخت بود. با این وجود شوق خدمتگزاری در او تحمل چنین شرایطی را برای وی آسان می ساخت. دکتر فرهود، در سال 1351 اولین گروه دانشگاهی در ایران را  به نام “گروه ژنتیک انسانی و انسان شناسی” را تشکیل داد و در سال 1352 مشاورۀ ژنتیک را در دانشکدۀ بهداشت پایه گذاری نمود. از آنجا که، در دانشگاه مشاوره دادن کار سختی بود و برخی افراد را به دانشگاه راه نمی دادند، او در سال 1354 اولین مرکز مشاورۀ ژنتیک را در خیابان امیر اتابک راه اندازی و به این ترتیب اولین بخش خصوصی مشاورۀ ژنتیک را پایه گذاری کرد که پس از مدت کوتاهی به زایشگاه خیابان مولوی منتقل شد.

 About3

از اوایل ورود به ایران، آقای میرفخرایی، دکتر سراج ، خانم خواجه نوری و شجع زاد، تهیه کنندگان برنامه ای در تلویزیون به نام “دانش” بودند که بعدها به نام “راهی به سوی تندرستی” ادامه یافت که از دکتر فرهود در این برنامه دعوت شد و بدین ترتیب، وی به صورت هفتگی در تلویزیون برنامه داشت. این برنامه تا مدت ها پس از انقلاب 1357 نیز ادامه یافت.

در حدود سال 1354 یا 1355 نمایندۀ سازمان جهانی بهداشت برای شرکت در یک کنگره به ایران آمد و پس از بازگشت به ژنو پروفسور داریوش فرهود را به عنوان کارشناس رسمی سازمان جهانی بهداشت در رشتۀ ژنتیک انسانی معرفی کرد. همچنین ، پس از افتتاح فرهنگستانی به نام علوم جهان سوم در ایتالیا که موسس آن پروفسور عبدالسلام بود، پروفسور داریوش فرهود را نیز به عنوان عضو این فرهنگستان انتخاب نمود.

پروفسود داریوش فرهود در سال 1357، در سن 40 سالگی با همسر فعلی خود که او هم پزشک بود، ازدواج کرد. همسر وی که فردی بسیار معنوی و با ایمان است تاثیر بسیار شگرفی در روند زندگی معنوی و فرهنگی وی داشته است.

پروفسور داریوش فرهود توانست در حدود سال 1360 کلینیک ژنتیک دکتر فرهود افتتاح کرده که این کلینیک با مدیریت وی از همان زمان به طور رسمی شروع به کار کرد و تا کنون نیز فعال است و بیش از 78 هزار خانواده برای مشاورۀ زنتیکی به آنجا مراجعه کرده اند.

پروفسور داریوش فرهود در طول فعالیت خود خدمات گوناگونی را در سطح آموزشی، پژوهشی، برنامه ریزی، فرهنگی ، اطلاع رسانی و آموزش همگانی ارائه نمودند. از مهم ترین خدمات پژوهشی ایشان می توان به کشف Transferin B- Iran و نیز کشف نوعی بیماری به نام Sever Multiple Sclerosis (Farhud Type) که شجره¬نامه آن بزرگترین شجره¬نامه در دنیای پزشکی است، اشاره کرد.

زمینه های فعالیت علمی پروفسور داریوش فرهود

ژنتیک پزشکی، ژنتیک جمعیت های انسانی، مشاورۀ ژنتیک و تشخیص پیش از تولد، اخلاق در علوم و فناوری به ویژه ژنتیک پزشکی، انسان شناسی، سبک زندگی، پزشکی و بهداشت سالمندان.

  • کارشناسی در روانشناسی (BSC) از دانشگاه ماینس، آلمان (1963)
  • دکتری پزشکی(MD) از دانشگاه ارلانگن، آلمان (1969)
  • دکتری ژنتيک انسانی و انسان شناسی (PHD) از دانشگاه ماينس، آلمان (1972)
  • پروفسوری در ژنتيک پزشکی (Prof) از دانشگاه مونيخ، آلمان (1991)
  • بنيانگذار، استاد و مدير اولین گروه ژنتيک انسانی در ایران، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران (1352 تا 1382).
  • بنيانگذار و رئيس کلينيک ژنتيک، تهران (1354 تا کنون).
  • استاد مدعو، مرکز کودکان معلول ذهنی، دانشگاه مونيخ، آلمان (1369 تا 1370).
  • کارشناس رسمي رشته ژنتيک انسانی، سازمان جهانی بهداشت، ژنو (1355 تا کنون).
  • عضو کميته ” اخلاق در ژنتيک پزشکی” سازمان جهانی بهداشت، ژنو (1373 تا 1380).
  • عضو پيوسته و دائمی فرهنگستان علوم جهان سوم، تريست (از1375).
  • عضو کميته ملی ” اخلاق زيستی” کميسيون ملی يونسکو- ايران (1382 تا کنون).
  • عضو پيوسته و دائمی فرهنگستان علوم پزشکی ايران، تهران (از 1385).
  • کشف و گزارش گونه جديدی از ترانسفرين انسان “ترانسفزين ايران” (1367)
  • کشف و گزارش يک بيماری جديد ژنتيکی ” مولتيپل سينوستوزيس شديد” در يک دودمان بزرگ ايرانی (1378)
  • تقدير نامه رئيس دانشگاه تهران به مناسبت” خدمات پژوهشي بسيار ارزشمند” (1364)
  • تقدير نامه وزارت بهداشت، درمان و اموزش پزشکی به مناسبت” کوشش در اعتلای بهداشت کشور” (1369)
  • لوح افتخار و جايزه ریاست محترم جمهوری از جشنواره جهانی خوارزمی، در پژوهش (1369)
  • دو لوح افتخار و جايزه جشنواره ابن سينا، در پژوهش (1378و 1382)
  • لوح افتخار و جايزه جشنواره رازي، در انتشارات (1387)
  • لوح افتخار و جايزه براي سردبيري فصلنامه انگليسي زبان “بهداشت ايران” به عنوان” مجله ممتاز بين المللي” (1388)
  • لوح افتخار ریاست محترم جمهوری، به مناسبت “تلاش‌های خالصانه و آثار ارزشمند و خلاقانه در طول دوران خدمت” (1389)
  • لوح افتخار دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران برای “کوشش خستگی‌ناپذیر در راستای اعتلای دانشکده” (1389)
  • لوح افتخار دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران برای “سی سال مدیریت و سردبیری مجله بهداشت ایران” (1389)
  • لوح افتخار معاون اول محترم رئیس جمهور از بیست و ششمین جشنواره جهانی خوارزمی، به عنوان “داور پیشکسوت” (1391)
  • لوح افتخار و تندییس جشنواره مجمع خیرین مدرسه ساز ـ تهران (1393)
  • لوح افتخار و تندیس “استاد نمونه” دانشگاه علوم پزشکی تهران (1393)
  • لوح افتخار و تندیس جشنواره ابن سینا برای سردبیری “ماهنامه بهداشت ایران” به عنوان مجله علمی پژوهشی برگزیده (1393)
  • لوح افتخار تقدیر از برگزیدگان گروه‌های علمی فرهنگستان علوم پزشکی ایران (1393)
  • لوح افتخار کمیسیون‌ ملی یونسکو ـ ایران، برای ده سال سردبیری “فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری” (1393)
  • مدير مسئول و سردبير ” مجله بهداشت ايران” به زبان انگليسی (1360 تا کنون)
  • مدير مسئول و سردبير ” مجله بهداشت جهان” به زبان فارسی (1378 تا کنون)
  • سردبير ” مجله کودکان استثنائی” (1380 تا کنون)
  • سردبير ” مجله اخلاق در علوم و فناوری” (1384 تا کنون).
  • سردبير ” مجله تعليم و تربيت استثنايي (1384 تا کنون).
  • عضويت در چندين انجمن علمی داخلی و خارجی (از 1350 تا کنون).
  • عضو شورای نويسندگی، چندين مجله علمی- پژوهشی داخل و خارج کشور (از 1353 تا کنون) .
  • دبير انجمن ژنتيک ايران (1353 تا 1360).
  • موسس و رئيس انجمن تالاسمی ايران (1365 تا 1369).
  • دبير انجمن بهداشت ايران (1366 تا 1380).
  • عضو کميته داوری جشنواره علمی خوارزمی (1379 تا کنون).
  • عضو موسس و هيا ت مديره انجمن ايرانی اخلاق در علوم و فنا وری (1384 تا کنون).
  • انتشار بيش از يکصد و هشتاد مقاله علمی- پژوهشی به زبان‌های انگليسی، آلمانی و فارسی (از1350 تا کنون)
  • ارائه بيش از دويست و سی مقاله در کنگره های  علمی- تخصصی داخل و خارج کشور (از1350 تا کنون)
  • راهنمايی بيش از يکصد پايان‌نامه (تخصصی، دکتری و کارشناسی ارشد) و پروژه های تحقيقاتی. (از 1352 تا كنون)
  • عضو گروه چهارنفری نگارندگان ” واژه نامه زيست شناسی “( انگليسی، فارسی) حدود بيست هزار واژه (1360تا 1369)
  • عضو گروه پنج نفری نگارندگان ” واژه نامه پنج زبانه زيست شناسی” (انگليسی، فارسی، آلمانی، فرانسه، اسپانيايی) (1372تا 1380)
  • مجری طرح ملی ” بررسی اثرات آلودگی هوای شهر تهران به سلامت انسان ” (آغاز 1379 – پایان 1382)
  • ناظر، مشاور و همکار پروژه ” طرح ملی ژنوم انسان در جمعيت های مختلف ايرانی” (1381 تا 1385)
  • مجری ” طرح کشوری بررسی فراوانی ژنهای کانکسين 26 و پژواکين در کودکان ناشنوا، در اقوام مختلف ايرانی” ( 1381 تا کنون)

لینک کوتاه این مطلب: https://baghestannews.ir/?p=3973

(برای کپی کردن، روی لینک کلیک کنید)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا